عطر مادری

سلام بر ساره! دوست ِ دوست خدا

عطر مادری

سلام بر ساره! دوست ِ دوست خدا

عطر مادری

مادری، عطری دارد......

یازهرا

طبقه بندی موضوعی

داستان

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۵ سلام

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

دیروز امیرعلی را بردم نمایشگاه مطبوعات، در راه ذوق‌زده بود و در داخل سالن کمی حال‌اش گرفته، بردم‌اش حیاط مصلی و با هم  دویدیم، بلند بلند از اینکه زندایی‌اش کنارش می‌دوید می‌خندید.

چه‌قدر جای‌ات خالی بود عزیزکم، وقتی که رفتیم غرفه بابا، وقتی بابا امیرعلی را به همه معرفی کرد، وقتی نبودی که از آغوش‌ام تو را بگیرد و به همه بگوید این فرشته کوچک .....

چه‌قدر جای‌ات در آغوش ِ من خالی است عزیزکم!

کجایی؟!

زهرا صالحی‌نیا
۲۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نامه

باید داغ علی‌اصغر به سینه‌ام باشد، باید با دیدن صورت لطیف‌ات زمزمه کنم «وای از دل رباب» باید مدام به صورت شیرین و دل‌ربایت نگاه کنم و بگویم فدای حسین، باید برایت بخوانم لالائی گلم/ لالائی میوه‌ی دلم/ لالائی نور چشمم/ لالائی فدائی ِ حسینم.... تا علی‌اکبر تحویل امام‌ام بدهد.





زهرا صالحی‌نیا
۱۰ آبان ۹۳ ، ۰۰:۰۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نامه

عزیز ِ شیرینم! می‌شود انجا که هستی، سلام من را به آقایم برسانی؟! می‌شود خوب ِ خوب، جواب سلام را به خاطر بسپاری تا روزی به من برسانی‌اش؟!

نازنین‌ام! من برای تو آرزوهای بزرگی دارم می‌خواهم تو در حکومت آقا نفس بکشی!



آرام ِ دلم، می‌نویسم که یادم بماند، 10 روز محرم نام تو هرچه باشد، تو را علی‌اصغر و رقیه صدا می‌کنم،.


زهرا صالحی‌نیا
۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۸:۱۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نامه

سلام 

عزیز ِ من، هرجا که هستی که مطمئنم این شب‌ها را در کربلا به صبح می‌رسانی، خاطرت باشد، مادرت، تو را نذر آقا کرده‌است.

مامان گلم، جان ِ شیرینم، خوب یادت باشد، میایی که جان‌ات را نثار امام‌ات کنی و نه کمتر.

میوه دلم، عزیزکم، به رویم لبخند بزن، می‌دانم که اگر من به سبب این دنیا فراموش کرده‌ام، تو عاشورا را به خاطر داری، و زینب را، و زینب را، و زینب را.....


زهرا صالحی‌نیا
۰۸ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نامه