آرزوهای مادری- باب اول
جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۱۲ ب.ظ
عزیز ِ شیرینم! میشود انجا که هستی، سلام من را به آقایم برسانی؟! میشود خوب ِ خوب، جواب سلام را به خاطر بسپاری تا روزی به من برسانیاش؟!
نازنینام! من برای تو آرزوهای بزرگی دارم میخواهم تو در حکومت آقا نفس بکشی!
آرام ِ دلم، مینویسم که یادم بماند، 10 روز محرم نام تو هرچه باشد، تو را علیاصغر و رقیه صدا میکنم،.
۹۳/۰۸/۰۹