عطر مادری

سلام بر ساره! دوست ِ دوست خدا

عطر مادری

سلام بر ساره! دوست ِ دوست خدا

عطر مادری

مادری، عطری دارد......

یازهرا

طبقه بندی موضوعی

داستان

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۵ سلام

هرچه‌قدر هم خانم باردار خوشتیپی باشی و سعی کنی مرتب و منظم و خوش‌بو و خوش‌رنگ، همراه لبخند و چشمان پرفروغ باشی، وقتی می‌رسی به آخرهای ماه هشت و تصمیم می‌گیری ده دقیقه پیاده راه بروی، با سعی بر غلبه بر سرعت معمولت و یادآوری اینکه «من باید اروم‌تر راه برم که به هن‌هن نیافتم!» باز هم به خاطر پستی و بلندی پیاده‌رو و ویراژ رفتن از کنار سیگاری‌ها و ادم‌های پیچ شده در زمین و گربه‌ها و خودت که یکدفعه سرعت می‌گیری و و و باز هم رنگت می‌پرد، دور چشمانت سرخ می‌شود، لبخندت حالت زن‌های باردار چادر گلی فیلم‌فارسی‌ها را می‌گیرد و از میان لب‌هایت نفس سوت دار می‌کشی.

بعد به خودت که نگاه می‌کنی خنده‌ات می‌گیرد که چه‌قدر «منیژه» شدی و خودت خبر نداری.....



*وضعیت سفید ِ عزیز

۹۶/۰۱/۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامه‌ای نرسیده

پست نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی